جدول جو
جدول جو

معنی پسه بردار - جستجوی لغت در جدول جو

پسه بردار
(اَ وَ)
پسه وردار و رجوع به پس بردار شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دست بردار
تصویر دست بردار
دست بردارنده، ول کننده، ترک کننده
فرهنگ فارسی عمید
(پَ سَ / سِ بَ)
پس برداری. عمل پسه بردار
لغت نامه دهخدا
(اَ وَ)
خادمه که دامان بلند خاتون را گاه حرکت بردارد تا بزمین نساید:
آن کسان را که تو بینی پسه وردار لباس
جامه شان بنده و خود خواجۀ خدمتکارند.
نظام قاری (دیوان البسه ص 63)
لغت نامه دهخدا
(اَ صَ)
پسه بردار. خادمه که دامان بلند خاتون را گاه رفتن بدست برداشتی تا بزمین نساید
لغت نامه دهخدا
(پَ بَ)
عمل پس بردار
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ رَ)
خدشه پذیر. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(وْ فُ بَ تَ / تِ)
دست بردارنده. ترک کننده. رفع مزاحمت کننده. رهاکننده.
- دست بردارشدن، خود را بازداشتن و احتراز کردن. (ناظم الاطباء).
- ، بخشیدن و معاف کردن. (ناظم الاطباء).
- ، باز ایستادن. (ناظم الاطباء).
- ، موقوف کردن. (ناظم الاطباء).
- دست بردار نبودن از چیزی یا کسی، مصر بودن. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(وْ سِ)
دست برنده. مقدم به جنگ. هنرنما. چابک. که زود دست به کاری برد:
سپاهی فرستم تو سالار باش
برزم اندرون دست بردار باش.
فردوسی.
یکی نامداری که بد یار اوی
برزم اندرون دست بردار اوی.
فردوسی.
ببین تا کجا رفت سالار ما
سپهبد یل دست بردار ما.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(اَ قا)
پسه بردار. رجوع به پس بردار شود
لغت نامه دهخدا
(سِ بَ)
دهی است از دهستان مرغا بخش ایذۀ شهرستان اهواز. دارای 175 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ زَ)
راه برنده. کنایه از پی برنده. (از یادداشت مؤلف).
- ره بردار به جای نبودن، بدان جای راه نبردن. راه نیافتن و دسترسی پیدا نکردن بدان جای
لغت نامه دهخدا
تصویری از پسه برداری
تصویر پسه برداری
پس برداری
فرهنگ لغت هوشیار
خادمه ای که دامان بلند خاتون را گاه رفتن بدست بر میداشت تا بزمین نساید پسه بردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست بردار
تصویر دست بردار
ترک کننده، رفع مزاحمت کننده، رها کننده
فرهنگ لغت هوشیار